سلام آشناي غريبه
يه روز از مجيد مظفري پرسيدند در جواني چه آرزويي داشتي؟
گفت آرزو داشتم يه دوچرخه بخرم
پرسيدند به ارزوت رسيدي ؟
گفت اره ولي موقعي رسيدم كه ديگه آرزو نبود
حالا دوست خوب ممكنه آن نشدها الان به شدها تبديل شده
ولي ديگه ديرشده
بازم منتظرتم