ياد اين نوشته از شاملو افتادم:
خش خش برگ ها زير قدم هايم مي گويند
بگذار تا فرو افتي آنوقت سربلندي را مي فهمي.
(يه چيزي تقريبا تو همين مايه ها بود. دقيقيش يادم نيست)
سلام.
حس لطيفي بود. و لطيف تر اين كه تو گرماي تابستون پائيزو درك كني.
شاد زي.